22:37|جمعه, آذر 02 ,1403
تاریخ انتشار: 05 اردیبهشت 1395 - 04:05
کد خبر: 3331

مصاحبه با شکنجه ‎گر اعظم: نازک تر از گل به او نگفته‌ام!

مرد شکنجه‌گر که همسر و دو کودکش را 21 روز زندانی کرده بود می‌گوید بی‌گناه بود و اگر کاری کرده تحت تأثیر شیشه بوده است.

مصاحبه با شکنجه ‎گر اعظم: نازک تر از گل به او نگفته‌ام!

به گزارش باریش، این مرد خشن در مصاحبه با خبرنگاران، گاهی خونسرد و گاهی ترشرو می‌شد و مرتب ادعا می‌کرد همسر و دو کودکش را دوست دارد.
 


آغاز تحقیقات میدانی

پلیس که خود را در برابر یک گروگانگیری وحشیانه می‌دید در گام نخست تحقیقات به سراغ همسایه‌ها رفت.

ساکنان محلی که این خانواده را می‌شناختند مدعی شدند پدر جوان‌هانیه و هدیه و شوهر اعظم را می‌شناسند و چند روزی است متوجه شدند «محمد» که معتاد است از دو هفته قبل همسر و دو فرزندش را در خانه مسکونی‌اش حبس کرده است.

دستگیری پدر شیشه‌ای

با روشن شدن اینکه عامل این جنایت وحشیانه خانوادگی محمد بوده است، پلیس بلافاصله پس از انتقال مجروحان به بیمارستان جست‌وجو برای یافتن این مرد معتاد را آغاز کرد و با تلاش مأموران پلیس مشهد این پدر معتاد در کمتر از یک ساعت از رهایی خانواده‌اش در حاشیه «کال دروی» مشهد دستگیر شد.

سرهنگ محمد بوستانی رئیس پلیس مشهد در این باره گفت: این مرد به دلیل بدبینی و توهم خانواده‌اش را مورد شکنجه قرار داده است. محمد 30 ساله پس از دستگیری منکر شکنجه خانواده‌اش شد و با اظهارات ضد و نقیض خود سعی کرد روند تحقیقات را منحرف کند. این مرد با دستور معاون ناحیه 4 دادسرای عمومی و انقلاب شهید بهشتی مشهد روانه زندان شد و بازجویی‌ها از او ادامه دارد.

اظهارات تکان‌دهنده مادر جوان

اعظم که پس از رهایی از شکنجه‌گاه همسر شیشه‌ای‌اش با صورت و بدن مجروح نگران دو کودک خردسالش بود درباره 21 روز شکنجه و اسارتش گفت: محمد معتاد و به همه چیز بدبین بود. او در این روزها اجازه خوردن غذا و آب به من و دخترانم نمی‌داد یا با چاقو به جانمان می‌افتاد یا ما را در صندوق فلزی می‌گذاشت و با روشن کردن آتش زیر صندوق آزارمان می‌داد.

گفت‌وگو با مرد شکنجه‌گر

چند ساله‌ای؟

30 ساله.

شکسته‌تر دیده می‌شوی؟

اعتیاد داغونم کرد!

از کی معتادی؟

نمی‌دانم اما یادم نمی‌آید که یک روز مواد نکشیده باشم.

چه نوع موادی می‌کشی؟

همه نوع مصرفی داشتم اما شیشه راحت‌تر گیرم می‌آید و نیازی به زغال و اینجور چیزها ندارد، همه جا می‌شود راحت آن را کشید به خاطر همین سراغ شیشه رفتم.

روز عروسی‌ات یادته؟

روز خوبی بود. زنم دختر بسیار خوبیه، همه شاد بودند و منم خیلی خوشحال بودم.

اون موقع هم معتاد بودی؟

تفریحی می‌کشیدم حتی به اعظم قول دادم دیگر نکشم اما بعد بدتر شد.

چرا؟

ساعت خالی در روز زیاد داشتم. با دوستانم دور هم جمع می‌شدیم و مواد می‌‌کشیدیم تا ساعتی خوش باشیم.

 روز تولد بچه‌هایت را به خاطر داری؟

بله، مگر می‌شود فراموش کرد.

وقتی بچه‌ها متولد شدند چرا تصمیم نگرفتی اعتیاد را ترک کنی؟

خواستم‌ حتی قسم خوردم اما نشد.

زن و بچه‌ات را چقدر دوست داری؟

خیلی، اندازه دنیا.

پس چرا شکنجه‌شان دادی؟

{محمد اخم می‌کند}:

نگویید. من از گل نازک‌تر هم به آنها نمی‌گویم.

ما همسرت زخمی و بچه‌هایت هم  افسرده و کبود هستند و می‌گویند کار تو بوده!

اصلاً به خاطر نمی‌آورم، حتماً‌ شیشه کشیده بودم و نفهمیدم.

این‌که دلیل نمی‌شود!

اگر این کار را کرده‌ام معذرت می‌خواهم. آزادم کنید جبران می‌‌کنم.

 زن و بچه‌ات 21 روز در خانه زندانی بودند؟

دوست نداشتم زیاد بیرون بروند، مزاحم در خیابان‌ها زیاد است اما آنها را زندانی نکردم.

تا کی می‌خواهی معتاد باشی؟

امروز آزادم کنید دیگر نمی‌کشم.

پشیمان نیستی؟

از چی! از اعتیاد خیلی امـــا کاری از دستم بر نمی‌آمد!

نه از شکنجه زن و بچه‌ات؟

پشیمانم اما کاری نکرده‌ام.

نظر دهید

لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید