راز تلخ عروس بدقدم برای یک مرد کثیف / این مرد 7 تا 8 زن دارد
نمیدانم همسر هفتم او هستم یا هشتمین زن ساده لوحی که فریب دروغ پردازیهایش را خورده است. مادربزرگم میگوید روی پیشانیات خط بدبختی کشیدهاند.
هنوز خوب و بد را تشخیص نمیدادم که با اصرار خانوادهام، ازدواج کردم. مادرم میگفت دختر در خانه بماند، ترشیده میشود. پدرم هم معتقد بود شر دختر را هرچه زودتر باید از سر خانواده کم کرد. زندگی سرد و بیروح من با مردی که هیچ احساسی نسبت به هم نداشتیم، آغاز شد.
دوسال گذشت. صاحب یک دختر شیرینزبان شدیم. خیر سرمان به مسافرت رفته بودیم که تصادف کردیم. همسرم بهشدت آسیب دید. او بعد از این حادثه دچار بیماری شد. بیماری، یک و نیم سال بعدجانش را گرفت. پدر و مادرشوهرم معتقد بودند من عروس بد پا قدمی بودهام. میگفتند تو اگر بچهمان را به مسافرت نمیبردی، چنین و چنان نمیشد. با این حرف عذابم میدادند. با آنها قطع ارتباط کردم. خانوادهام نیز حوصله من وبچهام را نداشتند. فریب چربزبانیهای مردی را خوردم که میگفت همسرش را طلاق داده است. خودسرانه با او ازدواج کردم. خانوادهام با این موضوع کوتاه نیامدند. با پدر و مادرم هم قطع رابطه کردم. پا به خانه شوهری گذاشتم که بویی از انسانیت نبرده و فساد اخلاقی بیمارگونهای دارد، او مدام از زنانش و اینکه نمی داند 7 یا 8 زن دارد با من حرف می زد. بی خبر ناپدید می شد و یک مرتبه پیدا.
شب گذشته دو زن معتاد را به خانه آورده بود. ماموران کلانتری٢١ رسیدند و دستگیرمان کردند. میخواهم طلاق بگیرم و به خانه پدرم برگردم. من قربانی دو ازدواج غلط شدم و یک بازنده واقعی هستم.
رکنا/
نظر دهید