جزئیات مرگ هولناک فاطمه کوچولو در آبنمای پارک + تصاویر
مادر چند روزی است ثانیههایش را با کابوس آن غروب شوم میگذراند و از فراغ دختر کوچولوی شیرین زبانش فقط اشک میریزد. هر لحظه که پلکهایش روی هم میرود «فاطمه» را میبیند که برای رفتن به بوستان خوشحالی میکرد. صدای خندههای دختر کوچولویش هر لحظه در گوشش زنگ میزند. هنوز باور ندارد دختر دوست داشتنی اش برای همیشه از پیش آنها رفته. بغضی سخت گلویش را میگیرد. دائم با خود میگوید: ای کاش هرگز به بوستان نرفته بودیم. کاش پیش از رفتن یک دل سیر دخترم را نگاه کرده بودم اما افسوس که حالا حسرت دیدن دوباره صورت معصوم فاطمه بر دل مادر مانده است و داغ رفتن دخترک را سنگین تر میکند.
مادر برای آخرین وداع کنار قبر کوچک فاطمه نشسته. آغوشش بیتاب دختر شیرین زبانش مانده و با نگاه ناباورانه به بدن کوچکی خیره شده که مانند پازلی کنار هم چیده و در پارچه سفیدی قرار گرفته است.
پدر فاطمه و برادرانش هم آرام و قرار ندارند. تداعی لحظات فرو رفتن فاطمه در پمپ سنگین حوضچه بوستان و تقلای او برای نجات، قلبشان را میفشارد و از تصور دردی که فاطمه در ثانیههای آخر زندگی کوتاهش داشته اشک میریزند و فریاد میزنند.
عصر سه شنبه 4 خرداد، مادر قول داده بود فاطمه را به جشن مولودی در بوستان کوهسار ببرد. به مناسبت اعیاد شعبانیه پارک آذینبندی شده بود و اهالی شهرک کاروان(رضویه) یک به یک به سوی بوستان میرفتند. در این میان لحظهای خنده از لبهای فاطمه کوچولو پاک نمیشد. دست کوچکش در دستان مادر بود و او برای اینکه زودتر دوستانش را در بوستان ببیند مادر را با قدمهای کودکانهاش دنبال خود میکشید. بالاخره آنها به بوستان رسیدند و مراسم شروع شد. فاطمه کنار مادر نشسته بود و همراه همه دست میزد و گاهی برای جمع کردن شکلاتهایی که روی سر مردم میریخت از جا بلند میشد مادر از او خواسته بود تا پایان جشن کنارش باشد اما فاطمه دلش میخواست بازی کند و نگاه بازیگوشش دائم در اطراف میچــــرخید. مراسم بالای تپه ای کنار مزار شهدای گمنام بود و اندکی آن طرف تر آبنمای بزرگ بوستان قرار داشت.
ساعتی از مراسم گذشته بود که فاطمه با سماجت کودکانهاش از مادر اجازه گرفت تا همان نزدیکی بازی کند. بوستان شلوغ بود و مادر در هراس گمشدن دختر کوچولویش اجازه داد او در چند متری محل مراسم، مشغول بازی شود. فاطمه هم شادمان به طرف آب رفت و مادر او را با نگاهش دنبال کرد. بوستان شلوغ بود و همه در رفت و آمد بودند. فاطمه به لبه سیمانی بدون حفاظ آبنما نزدیک شد. همان موقع ناگهان دلشوره به جان مادر افتاد. به سرعت از جا پرید تا از میان جمعیت فاطمه را پیدا کند اما در کمال بهت و ناباوری هیچ نشانی از دخترش ندید. انگار دخترک مانند قطرهای آب در زمین فرو رفته بود.
زن همسایه به کمک مادر فاطمه آمد. پایین تپه کفش دخترانهای روی آب بود. با دیدن این صحنه آنها احساس کردند دنیا بر سرشان آوار شده است. مادر دوان دوان خود را به نگهبان بوستان رساند و با خواهش از او خواست پمپ آب حوضچه را خاموش کند. اما انگار هیچ کس صدای پریشان مادر را نمیشنید. با این حال نگهبان وقتی خود را به حوضچه رساند برای اینکه خیال مادر را راحت کند چند باری هم چوبش را داخل حوضچه زد و دور شد اما حس عجیبی مادر را به سمت حوضچه میکشاند. آرزو میکرد اشتباه کرده باشد. با این حال به امید یافتن دخترک به گوشه گوشه بوستان سرک کشید اما هیچ خبری نبود. بازهم به طرف حوضچه برگشت. این بار آب تغییر رنگ داده بود. دلش مثل سیر و سرکه می جوشید و به مسئولان بوستان التماس می کرد. لحظهها بسرعت میگذشت تا اینکه دو مأمور شهرداری وارد آب شدند و ناباورانه ... پمپ خاموش شد. آب خونآلود شده بود. مادر کفش دخترش را میشناخت. پاهایش سست شد و روی زمین زانو زد. صحنه هولناکی بود. پمپ بدون حفاظ حوضچه بوستان بدن نحیف فاطمه 5 ساله را بلعیده بود.
آتش نشانی و اورژانس به محل اعزام شدند و امدادگران، ساعتها و با چشمانی اشکبار در محل حادثه جستوجو کردند تا اینکه بالاخره اعضای بدن فاطمه را از درون پمپ مکش آب بیرون کشیدند و.ر.تین جت
روایت حادثه
مادری که هراسان در بوستان کوهسار تهران پی دخترک گمشده خود میگشت باور نمیکرد فوارههای آبنمای این بوستان جنوبی شهر با خون فاطمه پنج سالهاش رنگ سرخ گرفته است. اما وقتی تن تکه تکه شده این کودک با پیراهن پاره پارهاش بر سطح آبهای خونین ظاهر شدند ضجه زنان بر زمین نشست و مویه سر داد. آن موقع بود که مادر داغدیده در کمال ناباوری پی برد فاطمهاش قربانی چه واقعه هولناکی شده است.
بهگزارشخبرنگار جنایی «ایران» عصر روز سهشنبه چهارم خرداد، فاطمه پنجساله خوشحال از اینکه همراه مادر و چند زن همسایه به جشن مولودی بر سر مزار شهیدان گمنام در بوستان کوهسار در منطقه خاوران تهران میرود، زودتر از همراهان بیرون از خانه به تماشای چراغهای رنگین محله ایستاد و لحظاتی بعد دست در دست مادر با گذر از خیابانی که به مناسبت اعیاد شعبانیه غرق نور شده بود راهی بوستان کوهسار در نزدیکی خانهشان شدند. زمانی که برای شرکت در جشن مولودی، بر فراز تپهای بر سر مزار شهیدان گمنام رسیدند، فاطمه دست مادر را رها کرد تا سرگرم بازی کودکانهاش شود.
ساعتی بعد که مراسم به پایان رسید مادر نگاهی به اطراف کرد تا فرزندش را صدا بزند و با هم راهی خانه شوند اما فاطمه را ندید. به فکر ماند که دخترکش حتماً اطراف آبنمای سراشیبی تپه سرگرم بازی است. نگران شده بود اما یقین داشت فرزندش را هنگام بازی در میان گل و گیاهان پیدا میکند تا اینکه نگران شد و دلشوره بهجانش افتاد. هراسان به هر طرف میدوید و هر که را میدید سراغ دخترکش را میگرفت. دراین میان هر لحظه قلبش تپش تندتری پیدا میکرد. دراین سرگشتگی هنگام گذر از حوضچه آبنما، ناگهان چشمش به لنگه کفشی دخترانه افتاد که روی آب شناور بود. لنگه کفش دخترک بود اما اثری از خود فاطمه به چشم نمیآمد. همان موقع موتور آب را دید که با غرش کار میکرد، وقتی چشمش به نگهبان بوستان افتاد با التماس از او خواست موتور را خاموش کند. گفت شاید فرزندش در آب افتاده باشت. ولی نگهبان اعتنایی به خواهش و تمنای مادر پریشانحال نکرد و گفت: این لنگه کفش دو روزه که تو آب افتاده، خیالت راحت خانم بچهتان تو این آبنما نیفتاده، حتماً جایی همین اطراف سرگرم بازی است. ولی مادر همچنان التماس میکرد تا مرد موتور آب را خاموش کند.
در این لحظات مرد متوجه شد موتور آب با صدایی غیر عادی به چرخش ادامه میدهد که گاه با تکانههایی همراه است. مادر شیون کنان به التماس افتاد تا موتور را خاموش کنند. و نگهبان به سختی تلاش کرد که موتور را از کار بیندازد. ولی موفق به خاموش کردن آن نشد. تا اینکه رگههایی از خون با تکانه شدید موتور پمپ به بیرون فوران کرد. مادر بیتاب از هراس و وحشتی که به جانش افتاده توان ایستادن نداشت و با سرگشتگی با کف دســـتها بر زانو هایش میکوبید. زنانی هم که شاهد این صحنه بودند فریاد میزدند موتور را خاموش کنید... خاموش کنید.گویی فاجعه را همراه با مادر احساس کرده بودند.
فریاد دیگری بلند میشود: آتش نشانی. مأمورهای آتش نشانی را خبر کنید. حتماً بچه توی تور پمپ آب گیر کرده اما برای نجات دختربچه خیلی دیر شده بود! ساعت هفت بعد از ظهر بود که امدادگران آتش نشانی به همراه مأموران از راه رسیدند و جسد متلاشی فاطمه را که موتور آب آن را بلیعده و تکهتکهاش کرده بود از لای چرخدندههای زیر آب بیرون آوردند.
روز گذشته مادر داغدیده فاطمه به خبرنگار گروه حوادث «ایران» گفت: در جریان برگزاری مراسم مولودی دخترم در کنارم بود. همین که جشن به پایان رسید. فاطمه برای بازی به سمت بوستان رفت. چند لحظه بعد دنبالش رفتم و دیدم که اثری از او نیست به کنار آبنما آمدم دیدم کفش هایش روی آب افتاده به نگهبان بوستان التماس کردم موتور آبنما را خاموش کند. گفتم این کفشهای دختر من است شاید داخل حوضچه افتاده باشد.
اما نگهبان بوستان که مردی 55 ساله به نظر میرسید توجهی نکرد و در جواب گفت مگر دخترت مرغ یا ماهی است که داخل آبنما باشد.همزمان آب در حال گل آلود شدن بود و احساس کردم موتور آب به کندی و با سر و صدا میچرخد. وحشت کردم و باز هم به التماس افتادم پمپ آب را خاموش کند، نگهبان این بار گفت کلید اتصالی دارد؛ برق خاموش نمیشود؛ دیدم روی آب را چربی هم میگرفت؛ نمیدانستم دخترکم داخل لوله پمپ آبنما گرفتار شده.مادر سیاهپوش ادامه داد: وقتی آتش نشانان سررسیدند یکی از آنهــــا داخل آب نما رفت و تکهای از پای بچهام را پیدا کرد.همان لحظه بیهوش شدم و دیگر نفهمیدم چه شد.وقتی به خود آمدم، متوجه شدم که دختر شیرین زبانم قربانی بیاحتیاطی کارکنان بوستان شده. اگر دور آبنما حصاری کشیده شده بود دختر بیگناهم در آب نمیافتاد و توسط موتور داخل آبنما مکیده نمیشد. اگر لوله آبنما حفاظ داشت هرگز چنین سرنوشت تلخی برای دخترم رقم نمیخورد. سهلانگاری و بیتوجهی مسئولان بوستان باعث شد که جگر گوشهام از دستم برود.
حالا به خاطر این سهلانگاری و قصور از مسئولان شهرداری منطقه 15 شکایت دارم. باید مسئولان مرگ دخترم شناسایی و مجازات شوند.غلام عباس امیری، پدر سیاهپوش و داغدار که کارگر ساختمانی است و پایش شکسته و خانهنشین شده است هم با انتقاد از وضعیت نامناسب ایمنی بویژه بیحفاظ بودن آبنمای بوستان کوهسار به خبرنگار ما گفت: بارها شاهد حوادث دلخراش مشابهی در بوستان های تهران بودهایم. بارها در روزنامهها خواندهایم با اتصالی تیرهای چراغ برق یا جعبه تقسیم برق، بچههایی در حال بازی دچار برقگرفتگی شدهاند و مردهاند. این پدر گفت: از مسئولان بوستان به علت رعایت نکردن نکات ایمنی و پایین بودن ضریب امنیت آبنما شکایت خواهم کرد. میبایست مسئولان در بوستان ها و دیگر مکانهای تفریحی خطرساز و حادثهآفرین به مسائل ایمنی توجه کنند و مرتب این مکانها را مورد بازدید قرار دهند. چرا نباید این آبنما حفاظ داشته باشد. دختر بیپناهم، قربانی سهلانگاری و بیتوجهی کارکنان شهرداری شده. اگر این آبنما حفاظ داشت الان دخترم زنده بود.زن همسایه نیز که در این حادثه دلخراش مادر داغدیده را همراهی کرده بود به خبرنگار ما گفت: وقتی دیدم اثری از فاطمه نیست همان لحظه پلیس و آتشنشانی را خبر کردم. امدادگران وقتی برای یافتن دختر کوچولو وارد حوضچه شدند تکههای اجساد را پیدا کردند؛ مادر بیهوش شد که با کمک مردم او را از صحنه دور کردیم.
زن دیگری که در مراسم ختم دختر کوچولو شرکت کرده بود، به خبرنگار «ایران» گفت: من خودم همیشه با دخترم برای تفریح به بوستان کوهسار میرفتیم و نزدیک چهار ماهی است که لوله پمپ آبنما بدون حفاظ مانده است. اما مسئولان بوستان توجهی نکردند تا اینکه این حادثه دلخراش اتفاق افتاد و سرانجام روز چهارشنبه پنجم خرداد – روز پس از حادثه – یک حفاظ توری روی آبنما قرار دادند.
غلامحسین معصومی عضو شورایاری محله رضویه نیز که در مراسم ختم دختر کوچولو شرکت کرده بود به خبرنگار ما گفت: آبشار بوستان پنج سالی است که افتتاح شده لوله آبنما قبلاً حفاظ داشت. ظاهراً معتادان گرمخانه حفاظ دریچه را به سرقت بردهاند. فردی که پیمانکار بوستان است وظیفه داشت به محض اطلاع از سرقت حفاظ، حفاظ دیگری را آنجا نصب کند. سهلانگاری مسئولان بوستان باعث شد که این حادثه دلخراش رخ دهد.
اگر حفاظ روی دریچه بود، هرگز این حادثه غمناک به وقوع نمیپیوست. سید حسین یاسنی مدیر اجتماعی و فرهنگی ناحیه 4 منطقه 15 نیز که در مراسم ختم فاطمه کوچولو شرکت کرده بود، به خبرنگار ما گفت: پارک در سال 1372 و آبنما نیز در سال 1390 افتتاح شد، آن زمان آبنما حفاظ توری داشت. یکی از معضلاتی که شهرک کاروان با آن دست و پنجه نرم میکند، وجود گرمخانههاست و معتادانی که شبانه دریچه فاضلابها و حفاظ این آبنما را به سرقت بردهاند، است.
تاکنون علت اصلی این حادثه مشخص نشده است و موضوع از سوی مراجع انتظامی و قضایی در حال پیگیری است و ما بشدت از مرگ این دختربچه متأثر هستیم.
نظرعلی محمدی 63 ساله که 20 سال ساکن شهرک کاروان است، نیز درباره این حادثه غمناک گفت: من بارها به این بوستان آمدم و دیدم که دریچه آبنما حفاظ ندارد. به نگهبانان بوستان گوشزد کردم که این خطرساز است اما با وجود اینکه 6 نگهبان داشت هیچ کدام توجهی به حرفهایم نکردند. حتی بارها بر سر این موضوع با آنها لفظی درگیر شدم تا اینکه این حادثه تلخ به وقوع پیوست.
شهرداری منطقه 15 چه گفت؟
روابط عمومی شهرداری منطقه 15 نیز در اطلاعیهای اعلام کرد: ضمن اظهار تأسف نسبت به وقوع این حادثه، مراتب همدردی خود را با خانواده این کودک اعلام مینماییم. در این اطلاعیه آمده است: بررسیهای به عمل آمده نشان داده که شامگاه حادثه مادری مفقود شدن فرزند خردسال خود را به مراجع انتظامی اعلام میکند و خواستار یافتن وی میشود. با توجه به اطلاعات ارائه شده توسط مادر کودک، مأموران کلانتری مشیریه با کمک مدیران شهری و عوامل آتشنشانی به جستوجوی کودک مفقود شده میپردازند که در نهایت کودک را که در حوضچه بوستان غرق شده بود، پیدا کرده و تحویل مراجع قانونی میدهند. براساس این گزارش، با توجه به اینکه تاکنون علت دقیق فوت کودک مشخص نشده است، مراجع انتظامی و قضایی درحال پیگیری موضوع هستند و پس از مشخص شدن علت حادثه اطلاعات لازم اعلام میشود و شهرداری تهران نیز از طریق نهادهای نظارتی خود در حال پیگیری موضوع است.
برکناری چند مسئول شهرداری منطقه 15
رئیس مرکز ارتباطات و امور بینالملل شهرداری تهران گفت: در پی مرگ دختربچه 5 ساله در بوستان رضوانیه منطقه 15، مسئول خدمات شهری و فضای سبز ناحیه عزل شده و پیمانکار نیز به مراجع قضایی معرفی شد.شهرام گیلآبادی، با اشاره به گزارش حادثه بوستان رضوانیه در منطقه 15 که از سوی بازرسی شهرداری انجام شده اظهار کرد: در پی دستور شهردار تهران به سازمان بازرسی جهت بررسی سریع و همه جانبه حادثه محله رضویه و ارائه گزارش این سازمان به شهرداری تهران، دایر بر اهمال مسئولان (ناظر و پیمانکار) ذیربط، شهردار تهران دستور عزل رئیس اداره فضای سبز منطقه، شهردار ناحیه و مسئول خدمات شهری ناحیه را صادر کرده و پیمانکار را برای رسیدگی به پرونده به مراجع قضایی معرفیکرد.
رکنا/
نظر دهید